این درس برای همه کسانی هست که از شروع هر کاری میترسند : گوگل شکست می خورد اما در هم شکسته نمی شود!

همه ما فکر می کنیم که گوگل یک شرکت آرمانی است که مهره مار دارد. دست به هر کاری که دست می زند غوغا می کند. کارهایش عالی، تصمیماتش عالی، پروژه های عالی و صد البته سودآوری اش هم عالی! این روزها عادت داریم در هر حوزه ای اسم گوگل را ببینیم و موفقیت های روز افزون گوگل برایمان عادی شده است. اما واقعیت چیز دیگری است. برای اینکه دیدگاهمان اصلاح شود بهتر است هفت پروژه ای که گوگل شروع کرد و نگرفت! را مرور کنیم.

در شبکه اجتماعی گوگل زنده [google lively] کاربران برای خود یک آواتار می ساختند تا بتوانند در محیط سه بعدی با دیگران ارتباط برقرار کنند. در این محیط مجازی که معماری مختص خودش را داشت افراد می توانستند با هم دوست شوند و حرف بزنند و به جاهایی که دوست دارند سر بزنند.

گوگل پاسخ [google answers] پروژه دیگری است که این روزها رها شده است. اصولا در دنیایی که جواب هر سوالی را با یک جستجوی ساده در گوگل می توان پیدا کرد مفهوم «پاسخ» با آن چیزی که قبلا بود عوض شده است. اگر چه «یاهو پاسخ» هنوز وجود دارد و به کارش ادامه می دهد ولی این به خاطر این نیست که او دارد واقعا پاسخی را به سوالها ارایه می کند بلکه به این دلیل است که پاسخهایش عجیب و غریب و سرگرم کننده هستند.

تبلیغات چاپی و رادیویی گوگل شکست خورد از اینتــــــرنت پول دربیاور نه از بیرون آن! جمله معروفی است که این روزها شعار اغلب وب سایتها شده: از اینترنت پول در بیاور. ولی چند سال قبل گوگل درست برعکس این شعار حرکت کرد و تصمیم گرفت از بیرون از اینترنت پول دربیاورد. شاید تحت تاثیر فشار روزافزون برای کسب درآمد بیشتر گوگل تصمیم گرفت وارد صنعت تبلیغات چاپی و رادیویی شود.

داجبال [dodgeball] شکست خورد ایده پرداز قهر کرد و رفت. داجبال یک اپلیکیشن برای شبکه اجتماعی بود که می خواست از گوشی های هوشمند استفاده کند تا افراد را به هم وصل کند و مثلا جاهایی که یک نفر می رود یا رستوران خوبی را که پیدا می کند با کسانی که می شناسد و در منطقه هستند به اشتراک بگذارد. خب چه بر سر این ایده آمد؟ برای دو سال پروژه به خوبی پیش رفت تا این که دنیس کراولی که ایده پرداز اولیه این طرح بود در سال ۲۰۰۷ از گوگل بیرون آمد و شرکت فوراسکور را تاسیس کرد و این شرکت که دقیقا همین خدمات را ارایه می دهد الان بسیار محبوب است. مشکل این طرح در زمان خودش این بود که زیادی آینده نگر بود و سخت افزار لازم برای فراگیر شدن آن که همان گوشی های هوشمند بودند خیلی طول کشید تا غالب بازار شود.

جایکو شکست خورد توییتر قبلا این ایده را پیاده کرده بود. گوگل در سال ۲۰۰۷ یک سایت برای بلاگ های بسیار کوچک راه انداخت که جایکو نام داشت ولی تا سال ۲۰۰۹ معلوم شد که این توییتر است که فاتح دنیای پستهای کوتاه و سریع است.

گوگل نوت بوک [google notebook ] شکست خورد. گوگل نوت بوک در سال ۲۰۰۹ از مجموعه پروژه های گوگل کنار گذاشته شد. قرار بود بستری باشد برای حفظ و نگهداری فایل ها و به اشتراک گذاری آن. اما مشتریان رقبا را انتخاب کردند.

گوگل ویدئو شکست خورد [google video ] شکــــست خـورد مشکل با خرید یوتیوب حل شد! گوگل ویدئو تلاش کرد تا یوتیوب را در هم بشکند و شکست خورد و تنها دلیلش این بود که این ابزار قبلا وجود داشت و نامش هم یوتیوب بود. بعد از آن البته گوگل یوتیوب را با قیمت ۱.۶۵ میلیون دلار خرید و قال قضیه را کند و آخر سر همه خوشحال و راضی بودند.

حالا شما کمی فکر کنید :
ساختن آینده نیازمند یادگیری است.
یادگیری نیازمند تجربه کردن است
تجربه کردن بخشی با پیروزی همراه است و بخشی اش هم شکست.
پس ظاهرا باید شکست خورد تا آینده را ساخت. اما یک نکته مهم از تمام شرکت هایی که مانند گوگل شکست می خورند اما در هم شکسته نمی شوند: وارد هیچ پروژه ای نباید شد که اگر شکست خوردیم، کلیت شرکت زیر سوال برود. پروژه هایی باید انتخاب شوند که اگر نتیجه مطلوب نبود ما از زندگی ساقط نشویم و ورشکسته و درهم شکسته نشویم. همین مساله نیز در امر سرمایه گذاری بسیار مهم است. بسیار دیده ام که افراد خانه خود را می فروشند (تقریبا تمام دارایی خود را) و وارد یک بازار ناشناخته می شوند به این نمی گویند ریسک پذیری به این می گویند بی گدار به آب زدن. این شجاعت نیست نام دیگری دارد. هیچ گاه برای سنجش عمق یک رودخانه با هر دو پا وارد آن نشوید. کوچک شروع کنید و سپس بزرگ شوید.