با صرف ساعات زیاد و با کمک گرفتن از اساتید فن و مطالعه منابع مختلف سیستم معاملاتی خود را طراحی می کنید. حال وقت آن رسیده که با بکارگیری سیستم خود درمعاملات واقعی بهره زحمات خود را ببنید.

با اعتماد به نفس بالا شروع می کنید و اولین معامله خود را انجام می دهید . ضرر می کنید . اشکالی ندارد.

قبل از شروع هم می دانستید که معامله گران موفق هم سود و هم ضرر می کنند و ضرر کردن جزئی از ماهیت معامله گری است . بارها شنیده اید که " معامله گران موفق در تمام معاملاتشان سود نمی کنند . "

با اعتماد به نفس بالا به کار خود ادامه می دهید و وارد معامله بعدی می شوید ، این دفعه هم ضرر می کنید ، اما ....

این بار غرورتان کمی جریحه دار شده است ، چون متوجه شده اید که نقطه استاپ را کمی نزدیک انتخاب کرده اید ، چراکه بازار بعد از زدن استاپ شما برمی گردد و نقطه کسب سود شما را می زند و اگر خارج نشده بودید این سود برای شما بود.

سیستم تان را چند بار بررسی می کنید. کار غلطی انجام نداده اید ، بلکه استاپ را دقیقا در همان جایی قرار داده اید که سیستم تان به شما گفته است. با وجود اینکه زخم خورده اید ولی هنوز انعطاف پذیرید و نسبت به سیستم خود وفادار می باشید.

شب گذشته خوب خوابیده اید و اکنون با چند کلیک موس ، معامله بعدی پیش رویتان است.

این یکی خیلی خوب به نظر می رسد . ریسک بالایی دارد ولی سود زیادی هم در آن وجود دارد.

با چهره ای خندان وا رد معامله می شوید . با این شروع خوب احساس خوبی دارید و همانطوریکه سیستم تان می گوید ، استاپ خود را به نقطه سربسر منتقل می کنید.

با یک خبر ناگهانی بازار برمی گردد و استاپ شما دیر فعال میگردد شما دچار ضرر غیر منتظره ای می شوید.

آیا سیستم شما مشکل دارد ؟

آیا " شخصیت " کلی بازار به گونه ای تغییر کرده است که هسته سیستم شما را تحت تاثیر قرار می دهد و در پی اثبات این است که تمام تست های قبلی شما از سیستم ناشایست بوده اند؟

اعتماد شما یه شک تبدیل می شود.

تصمیم می گیرید ، دفعه بعد به جای اینکه وارد معامله شوید فقط نظاره گر باشید تا ببینید آیا سیستم دوباره کارایی خود را بدست می آورد یا خیر؟

آیا این همان جیزی نیست که یک معامله گر محافظه کار باید انجام دهد؟

معامله ای که شاهد آن بودید در نهایت به سود ختم می شود.

در درون خود را سرزنش می کنید . چرا که وقتی شروع به معامله کردید با خودتان قرار گذاشته بودید که ده موقعیت اول را بدون توجه به هیچ رویدادی معامله کنید و در اینجا از قرار خود تخطی کردید و با این کار یک سود خوب را از دست دادید.

واقعا چه چیزی در حال رخ دادن است؟

آنچه اتفاق می افتد این است که شما از کنترل خارج شده اید و این احساسات شماست که معاملات شما را رهبری می کند.

داستان بالا بارها و بارها برای معامله گران از مبتدی گرفته تا مجرب اتفاق می افتد.

معامله گر موفق از همان ابتدا آن را درک کرده و ریشه آن را در همانجا می خشکاند. ا و هر روز ساعاتی را صرف " انضباط در معامله گری " می کنند.

او به " ده فرمان در معامله گری " پایبند است و آن را در دیوار کنار میز خود آویزان کرده و مرور می کند و لحظه ای از تربیت دهن خود برای معامله گری غافل نیست.

تعداد معامله گران موفق بسیار کمتر از معامله گران ناکام است ولی در مورد سیستم های معاملاتی اینگونه نیست.

در حرفه ام حداقل با پنجاه سیستم درجه یک مواجه شده ام ولی با این وجود مطمئنم که بیشتر معامله گرانی که از این سیستم ها استفاده کرده اند ناکام شده اند.

چرا؟

زیرا آنها تحت تاثیر احساساتشان معامله می کردند. شما چطور؟